نوزده نوامبر، یك روز جهانی برای مردها؛
دوره ی سیبیل چخماقی گذشته است
خشكشوئی آنلاین: بوشهر «دوره ی سیبیل چخماقی گذشته، دیگه كسی هم بابت این چیزا بهت نمیگه مَرد، الان دیگه مرد رو با جیبش می شناسن!» با پارچه ی چرك و روغنی دست هایش را تمیز می كند و از گود تعمیرگاه بالا می آید، دست و صورت و لباس روغنی اش با آن لحن خاص كلامش، زجر و زندگی پررنجی كه داشته را نمایان تر می كند...
«مهرداد»، سی ساله است و مجرد. خودش می گوید امیدی به ازدواج کردن ندارد، بعد ادامه می دهد الان با این سطح درآمد، زندگی مجردی نسبتاً خوبی دارد امّا معین نیست درآمدش کفاف زندگی مشترک را هم بدهد! و این قصه ی پسران مجرد و مردهای زیادی است که تنگناهای مالی، انتظارات اجتماعی و ساخت فرهنگی جامعه تمام بار زندگی را بر روی دوش آنان گذاشته است.
برخلاف تصور عامه، نخستین قربانی مردسالاری یا جامعه ی مردسالار از همین جنس مرد گرفته شده است. شکل گیری انتظارات اجتماعی از مردان که برآمده از فرهنگ کشاورزی و خانواده محوری در گذشته است، امروزه و در عصر مدرنیته پتکی است که با هر ضربه اش، یک اجتماع بر گرده ی مرد فرود می آید.
در این ساختار فرهنگی و با سرکوب ابعاد لطیف تر روح و روان پسران، تعریف عمومی از مردانگی چیزی جز اختلاف جنسیتی و قوای جسمی به دست نمی دهد؛ امتیازاتی که با نیازهای جهان مدرن همخوانی چندانی ندارد.
تصور اینکه حتی رشته ی تحصیلی مردان نیز به هدف تامین معاش خانواده ای که هنوز شکل نگرفته انتخاب می شود، خود گواه تسلیم بی چون و چرای مردان در مقابل قوانین جامعه ی مرد سالار است. این عرف، این قوانین مردسالار و این دیدگاه باستانی نسبت به جنس نر، متهم اصلی ناملایمات روحی و روانی مردان امروزی است.
قصه ی پر رنج دوره ی سربازی و مصائبش، آن هم بدون هیچ حق انتخاب و هیچ گزینشی در توانمندی های جسمی و رزمی مردان جوان، مثنوی هفتاد من کاغذ است.
پیچ و خم های زندگی پسران به اینجا ختم نمی گردد...
درصد بالای اعتیاد و یا خودکشی در دوره دانشجویی و سربازی، لطمات روحی و روانی که گاه تا آخر عمر می ماند و مهم تر از همه عمری که بدون هدف و برنامه هدر می رود محصول همین چرخه ی اشتباه است.
پیچ و خم های زندگی پسران به اینجا ختم نمی گردد، فارغ التحصیلی یا اختتام خدمت سربازی، تازه ابتدای تونل وحشتی است که تمام غافلگیری ها و حیله هایش را برای مردان کنار گذاشته است.
در به در زدن برای یافتن شغلی مناسب، رو زدن به این و آن و واسطه قرار زدن دوست و آشنا؛ همه و همه برای این است که می داند اگر زندگی مشترکی هم در کار باشد لااقل در دغدغه های مالی و بار روانی ناشی از آن، «مشترک» نیست.
در این قالب اجتماعی، "مرد" یعنی کسی که از دوره نوجوانی و بعدها در روزهایی که می توانست به دنبال علایق و سلایقش برود، قدم در راهی گذاشته که فقط بتواند زندگی تشکیل دهد و اقتصاد خانواده را تامین کند. این یعنی گذشتن از تمام خواستنی ها برای خواسته های دیگری و احساس بی اهمیت بودن در روندهای اجتماعی!
این فرآیندی است که تا میانسالی و پیری هم با همین روال ادامه دارد. سرکوب احساسات و نادیده گرفتن خواسته ها و نیازهای روحی و حسی و به دوش کشیدن تمام بار مسئولیت خانواده و فرزندان تا روز آخر زندگی مرد ادامه دارد.
آنچه از مرد هیولایی بی رحم و دیکتاتوری کوچک در محیط خانه می سازد
اولین چیزی که در زیر این فشار کمرشکن نادیده گرفته می شود همان «منِ» مرد است؛ موجودی در میانه های زندگی با انبوهی آرزوی فراموش شده و عقده های فرو خفته. همین دردها، همین سرکوب خواسته ها در طول زمان گاه از او هیولایی بی رحم و دیکتاتوری کوچک در محیط خانه می سازد.
«عبدالله»، یکی از همان مردهاست که در دوران بازنشستگی نه فقط مجال استراحت نیافته که مخارج زندگی دو پسر متاهلش که بیکار شده اند هم بر مشکلاتش افزوده است. او به ایسنا می گوید: "با وجودی که در این سن و سال توان کار سنگین ندارم امّا از لوله کشی تا برق کشی و هرچه دم دستم باشد را برای گذران زندگی خانواده ام انجام می دهم."
عبدالله اما نگران «بعد از خودش» است، او می گوید پس از من «اینها» -خانواده اش- چه می کنند؟ زندگی و جبر اجتماعی همین قدر بی رحم و سخت گیر است. این بحران های اقتصادی و معیشتی اخیر هم بیش از گذشته عرصه را بر مردان تنگ تر کرده است.
تغییرات فرهنگی و الگوپذیری برخی خانواده های امروزی از نمایش زندگی های لوکس اینستاگرامی و ماهواره ای فشار عصبی بزرگ تری است. نمایش هایی که برای مردی که دو شیفت کار می کند، با زندگی و دنیای واقعی زمین تا آسمان فرق دارد.
دنیای مردانگی و پدرانگی جدید
یک جامعه شناس توانمندی اقتصادی مردان را یکی از ایده آل های مردانگی و پدرانگی در جامعه امروز می داند و تاکید می کند: مردان نقش مهمی در تامین نیازهای اقتصادی، عاطفی، روانی، فرهنگی، اجتماعی و تربیتی دارند، اما مردان جدید بعنوان همسر و پدر مانند گذشته عمل نمی کنند و مردانگی و پدرانگی جدید دارند.
علی یعقوبی با اعلان اینکه کارکرد مرد و نقش مردان از گذشته تا حالا دست خوش تغییراتی شده است، به ایسنا می گوید: مردان قدیم پدرسالار بودند و پدرسالاری یک تیپ ایده آل از مردانگی و پدرانگی همراه با هیمنه و اقتدار بود. قدرت اقناع سازی مردان پدرسالار مبتنی بر قدرت فیزیکی و اقتصادیست اما قدرت فیزیکی، ایده آل مردانگی و پدرانگی برای جامعه امروز نیست، بلکه جامعه مردان ملایم، مهربان و دلسوز را طلب می کند، نه مردانی که فقط در تکاپوی تامین نیازهای مادی خانواده هستند.
وی با اشاره به چرخش جامعه در عرصه مردانگی و پدرانگی، عنوان کرد: امروز مردانگی و پدرانگی گرفتار بحران اقتصادی می باشد، مردان در کنار ابعاد اخلاقی و عاطفی دارای بعد اقتصادی هستند و توقعات مادی از آنها وجود دارد، اما تعارض موجود در عرصه درآمد و نیازهای خانواده، اختلاف طبقاتی، بیماریهای مهلک و مرگ و میر باعث شده نقش مردانگی و پدرانگی در معرض لطمه قرار گیرد.
بسیاری از مردان جدید مهارت گفت وگوی اجتماعی و فرهنگی ندارند
این عضو هیئت علمی با اعلان اینکه خیلی از مردان جدید مهارت گفت وگوی اجتماعی و فرهنگی ندارند، می گوید: مردان نیازمند توانمند شدن اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند. در واقع یک مرد با برخورداری از توانمندی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قدرت نمادسازی برای خانواده را دارد و این نمادها یک مرد را ایده آل می کند. امروز مردسالاری، زن سالاری و فرزندسالاری از حیث انتفاع خارج شده و قدرت در خانواده مفهوم گذشته را ندارد، بلکه قدرت مردانگی و پدرانگی در خانواده توزیع شده و هرگونه محور بودن به مثابه فاصله گرفتن از ایده آل ها است.
یعقوبی با اعلان اینکه مرکزیت مرد دیگر حلال مشکلات خانواده نیست و خود ایجاد چالش می کند، اظهار داشت: شاهد افقی شدن قدرت در خانواده هستیم و هرمی بودن قدرت رو به زوال رفته است پس مردان ایده آل بیشترین سازگاری را با شبکه سازی قدرت در خانواده دارند.
این جامعه شناس، نقش همسری مردان را مقدم بر نقش پدرانگی دانست و اظهار نمود: مردان در کنار وجه مادی و اقتصادی نوعی ارتباط روحی و معنوی با خانواده خود دارند که این ارتباط روحی و معنوی سرمایه عاطفی تولید می کند. سرمایه عاطفی خانواده است که در بحران ها همدلی و هم دردی بین اعضا را شکل می دهد. البته در جامعه پدرسالار گذشته این انتظار از مرد وجود نداشت، اما جامعه جدید از مرد انتظار دارد در کنار کارکردهای اقتصادی، کارکردهای عاطفی خانواده را دنبال کند.
نظام اجتماعی مردسالار از بدو تولد تا دم مرگ تعیین کننده ی چهارچوب های ذهنی و رفتاری مردهاست، اما یک جایی باید این سازوکار ویرانگر اختتام یابد. این چیزی است که نه فقط نیمی از ظرفیت اجتماعی را محو کرده، بلکه نیمه دیگرش را هم که در ظاهر همه چیز باید تحت کنترلش باشد، زیر چرخ ناعدالتی ها به ماشین هایی برای کار بدل کرده است.
گزارش از: «حیدر کاشف»، خبرنگار ایسنا بوشهر
منبع: laundrybox.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب